جستاری در حجت شناسی شیخ صدوق

شیخ صدوق در مقدمه کتاب((کمال الدین))چنین نقل میکند: آنچه که باعث شد تا من این کتاب را تالیف نمایم این است که در سالی توفیق زیارت بارگاه مقدس مولایم حضرت امام رضا(ع)را پیدا کردم.هنگام بازگشت و مراجعت از مشهد در نیشابور اقامت کردم،در آنجا بسیاری از شیعیان به نزد من آمدند،در لابلای صحبت و مجالست با آنها دریافتم که آنها درباره غیبت سرگردان و حیرانند و در مورد حضرت حجت(ع) شتباهات زیادی دارند.

خیلی تلاش کردم که آنها را بحق وادارم و به راه راست بازگردانم و در این راه از روایت و احادیث خاندان رسالت استفاده مینمودم.تا آنکه شبی نشسته بودم و درباره خانواده خود که در شهرری بودند فکر میکردم، کم کم خواب بر من غلبه کرد و در خواب عمیقی فرو رفتم و دیدم که گویا مکه معظمه هستم و گرد خانه پر حرمت خداوند طواف میکنم و در دور هفتم است که پس از پایان طواف بکنار حجرالاسود آمده ام و آنرا میسایم و میبوسم و میگویم:امانتی است که میپردازم و پیمانی است که ادا میکنم تا تو به وفاداری من گواهی دهی، در این حال مولای خودم حضرت حجت صاحب الزمان صلوات الله علیه را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده است،من با شوق توام با پریشانی به او نزدیک شدم.آن حضرت از چهره من راز درونم را دانست،بر او سلام دادم،آن حضرت جواب دادند و فرمودند:

((چرا درباره غیبت کتابی تالیف نمیکنی تا اندوه دلت را زائل کند؟))عرض کردم: یابن رسول الله درباره غیبت مطالبی نوشته ام،فرمود آنها بدین روشی که من دستور میدهم نیستند،اکنون مستقلا کتابی درباره غیبت تالیف کن و غیبتهایی را که پیامبران داشته اند در آن بنویس.سپس حضرت تشریف بردند و من هراسان از خواب برخاستم و تا طلوع فجر و دمیدن سپیده دم به دعا و گریه و درد دل کردن و شکایت نمودن به درگاه خدا گذرانیدم و چون صبح شد،شروع به نوشتن کتاب((کمال الدین))نمودم تا امر ولی خدا و حجت او را اطاعت کرده باشم،در حالیکه از خدا کمک میخواستم و بر او توکل مینمودم و از تقصیرات خود آمرزش خواستم.

یکی از کتاب های ارزشمند این فقیه و محدث عالی مقام کتاب الهدایه [فی الاصول و الفروع] است که به سبک برخی از کتاب های قدما بخشی از آن به اصول (مباحث کلامی و اعتقادی) و بخشی دیگر به فروع (مباحث فقهی) اختصاص یافته است. بخش اصول این کتاب با وجود حجم کم آن، دربردارنده امهات معارف اسلامی و شیعی و به بیان دیگر یک دوره فشرده اعتقادات؛ شامل مباحث توحید، نبوت، امامت و… است.

همه ما کم و بیش تاکنون در مورد لزوم «معرفت امام زمان(ع)» مطالبی خوانده یا شنیده ایم و همه ما به اجمال می دانیم براساس روایات قطعی و تردیدناپذیری که از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) نقل شده، نداشتن معرفت نسبت به امام زمان(ع) به منزله مرگ در زمان جاهلیت یعنی مردن در حال کفر و شرک است. همچنین همه ما به اجمال از جایگاه و نقشی که در آموزه های اسلامی برای امامان معصوم(ع) ترسیم شده است، شناخت داریم، اما شاید بسیاری از ما نسبت به کم و کیف و لوازم این معرفت چندان آگاه نباشیم و به درستی ندانیم که ما چه شناخت تفصیلی باید نسبت به امام عصر خود داشته باشیم، و این هرگز برای کسانی که همه افتخار خود را درپذیرش امامان معصوم و اعتقاد به امام عصر(ع) می دانند زیبنده نیست. از این رو لازم است که همه ما در حد توان و درک خود برای رسیدن به سطحی قابل قبول از شناخت و معرفت امام تلاش کرده و معرفت اجمالی خود را به معرفت تفصیلی تبدیل کنیم.

دانشوران بزرگ شیعه از دیرباز با درک عمیقی که نسبت به اهمیت و جایگاه موضوع امامت در مجموع معارف اسلامی داشتند، برای تبیین ابعاد مختلف این موضوع، به ویژه خصایص و ویژگی های امامان معصوم تلاش فراوانی نموده و با بهره گیری از منابع متقنی که در اختیار داشتند، به توضیح و تشریح موضوع یاد شده پرداختند، که کتاب های ارزشمند این عالمان پرهیزکار شاهدی بر این مدعاست.

یکی از کتاب های گرانسنگی که درآن ابعاد مختلف معرفت امام(ع) به طور نسبتاً کامل و در عین حال به اختصار بیان شده، کتاب الهدایه [فی الاصول و الفروع]، اثر محدث و فقیه بزرگ شیعه شیخ صدوق(ره) است. این عالم فرزانه در «باب الإمامه» از کتاب خود پس از بیان مبانی امامت و اصول اعتقاد شیعه در این زمینه، به موضوع معرفت امامان پرداخته و در ذیل بابی با عنوان «باب شناخت امامانی که پس از پیامبر(ص) حجت بر مردم هستند» به تفصیل در این زمینه سخن گفته است.

 

Scroll to Top