صدوق ، شخصیتی اثر گذار در پویایی فرهنگ تشیع

شیخ صدوق از نظر تأثیرگذاری در نظام فقهی شیعه، جایگاهی هم‌سنگ با کلینی و شیخ مفید دارد. او با تکیه بر روایات معصومان، تلاش کرد تا فقه شیعه را از جنبه نظری به عرصه عمل نزدیک کند ، او بمثابه شخصیتی تمدنی نیز هست که در تثبیت هویت شیعی ایرانیان در قرون میانی اسلام نقش مهمی ایفا کرده است. به تعبیری شیخ صدوق نخستین عالمی است که به‌شکلی ساختارمند و با رویکرد پاسخ‌گو، به تدوین مجموعه‌هایی برای رفع نیازهای فکری شیعیان پرداخت که می توان به‌عنوان معمار نخستین الگوی دینی هویت ایرانی ـ شیعی به مخاطبان معرفی کرد. آنچه آثار شیخ صدوق را از دیگران متمایز می‌کند، جامعیت، دقت در نقل، و مواجهه خردمندانه با روایات است. او از افراط در نقل‌های بی‌سند پرهیز می‌کرد و حتی در برخی موارد، با نقل روایت، توضیحی انتقادی نیز اضافه می‌کرد. آثار شیخ تنها گزارش و روایت حدیث نیست بلکه هر جا که لازم دیده، به شرح حدیث پرداخته و یا در بحث فقهی و اجتهادی وارد شده است. این نظرها و دیدگاه‌ها بیشتر در متن کتاب‌ها پراکنده است، پژوهشگران حدیث و فقیهان مستقیم و غیر مستقیم با آرای وی درگیر هستند و باید به آنها توجه داشته باشند. از ویژگی‌های آثار شیخ صدوق ، توجه فراوان او به معانی متن است، محدثان جهان اسلام به طور اعم و محدثان شیعه به خصوص، از دیرباز توجهی خاص به معنای متن داشته ‌اند . دانشمندان شیعه با توجه به دریافت‌های مذهبی خود، به لایه‌های تو در توی معانی و وجود بطون، افزون بر ظواهر لفظ، باور داشتند. آموزه‌های رسیده از امامان شیعه نه تنها بر وجود این لایه‌ها انگشت تأکید می‌نهاد بلکه دایره‌ی آن را بسیار گسترده‌تر و نیازمند دانش‌های فراتری هم قلمداد می‌کرد. مقوله‌ای که امروزه به ملاحظات فلسفی درباره‌ی زبان به مثابه‌ی یک پدیده‌ی انسانی انجامیده است . مجموع آثار به جا مانده و گزارش شده‌ی شیخ صدوق، برای همگان چشمگیر و تحسین برانگیز بوده است. هیچ شکی در این نیست که آثار شیخ به ترویج مذهب اثنی عشری انجامیده و در گسترش حدیث و فقه و کلام شیعه نقش بسزایی دارد و بخش قابل توجهی از احادیث موجود در کتب روایی را به خود اختصاص داده است. اما اینها چیزی جز کشف انگیزه اصلی شیخ از تألیف‌های گوناگون است ،آیا مؤلف در پیدایش آثار خود ، تنها همین هدف کلی را نشانه رفته بوده است؟ فقط به ترویج و نشر می‌اندیشیده است؟ یا آنکه به گونه‌ای جزیی‌تر و نازک بینانه بلکه واقع بینانه‌تر در پی دست یافتن به اهدافی بوده است که نشر و ترویج فرهنگ شیعه نیز در پوشش همان هدف قرار می‌گیرد؟ و بخشی از آن هدف بزرگ را شکل می‌دهد ؟ اگر شخصیت شیخ به شایستگی تحلیل شود و در کنار توانمندی‌های علمی و قدرت حافظه و وسعت دانشی که داشته است، نظم فکری، هدفمندی، زمانه شناسی و واقع نگری‌های او نیز در نظر گرفته شود ، می‌توان انتظار داشت که به پرسش‌های بالا پاسخ درست و روشنی داده شود.

سرچشمه همه علوم اسلامی در دو چیز است: قرآن و حدیث. با آغاز بعثت پیامبر(ص) اندیشه‌ها نیز شکوفا شد و انسان تشنه به سرچشمه وحی دست یافت و سرزمین تفکر رو به آبادی نهاد. به زودی اهل نظر گمشده خویش را در ثقلین جستجو کرده و یافتند ،به همین سبب اولین علومی که در سرزمین‌های اسلامی پا گرفت عبارت بود از دو علم تفسیر و علم حدیث که خاستگاه و آبشخور هردوی آنها در وحی آسمانی است. البته به جرأت می‌توان ادعا کرد که علم حدیث در گذشته بیش از علم تفسیر رونق داشته است ،هر چند به پایه علم فقه نمی‌رسیده است ، پیشرفت چشمگیر علم حدیث در قریب به پنج قرن بسیار قابل ملاحظه است. وجود هزاران محدث با دهها اثر حدیثی گواه روشنی بر درستی این سخن است، با آنکه در تاریخ این علم، ممنوعیت اعمال شده از سوی خلافت بیش از یک قرن عرصه را بر اهل حدیث تنگ کرده بود ولی هیچیک از علوم اسلامی بعد از علم فقه به این گستردگی نرسیده است. از سویی دیگر علم حدیث شامل علوم دیگر نیز می شده است. مواد بسیاری از علوم اسلامی و منابع آنها در علم حدیث بوده است. در واقع همه علوم به نوعی وامدار این علم‌اند، علم فقه بدون حدیث ممکن نیست، زیرا همواره استنباط احکام بر محور حدیث گردش می‌کند و فقیه بی‌شناخت حدیث نمی‌تواند اجتهاد کند. علم تفسیر در گام اول خود با حدیث آغاز شده و در طول دو قرن، تفسیر قرآن فقط به روایت احادیث در شأن نزول و یا شرح آیات منحصر بوده است ،مروز نیز مفسران را از پرداختن به آن گریزی نیست علم کلام اسلامی هم شالوده‌اش بر احادیث استوار شده است ، علم تاریخ نیز در حرکت خود با حدیث آغاز شده و عبارت بود از مجموعه‌ای از احادیث که توسط محدثان مسلمان روایت می‌شده است. “اهمیت و نقش حدیث در بنای علوم و معارف اسلام و معرفی اهداف و حقایق آن، و نیز آشنایی با تاریخ پیشینیان، بر احدی پوشیده نیست حدیث در تمامی شئون اعتقادی و علمی و عملی، مورد استفاده دانشوران است، پایه سنّت پیامبر اکرم و أئمه اطهار(ع) بر آن نهاده شده و شناخت احکام دین بدون اعتماد بر حدیث امکان پذیر نیست. قرآن مجید مقدار اندکی از فروع احکام را بیان کرده و در بیشتر موارد برای شناخت احکام و نیز تفسیر آیات قرآن ناگزیر هستیم به احادیث رجوع کنیم . گذشته از رشته‌های مختلفی که به عنوان ((علوم الحدیث)) شناخته می‌شوند، حدیث تکیه گاه تمامی علوم دینی ـ از فقه و اصول و تفسیر و کلام و اخلاق و رجال و … ـ می‌باشد و این مطلب هیچ نیازی به استدلال و توضیح ندارد و با مراجعه به هر یک از آثار در زمینه علوم فوق، نقش مؤثر حدیث کاملاً آشکار است. نیازمندی به همین جا محدود نمی‌شود بلکه به دیگر علوم مانند هیئت، ریاضیات، پزشکی و لغت و ادبیات نیز می‌رسد و از حوزه زبان و ادبیات عرب فراتر رفته ودر حوزه ادب فارسی هم جایگاه ویژه‌ای برای خود گشوده است. “متون کهن نثر فارسی که در رشته‌های مختلف تفسیر و اخلاق و دیگر علوم تدوین شده و اکنون ما را در بررسی ادوار ادب پارسی از مراجعه به آن گریزی نیست، چون شیر و شکر به حدیث آمیخته گشته و به ناچار شناسایی تحولات زبان بدون فهم دقیق حدیث میسر نمی‌شود. گستردگی دامنه حدیث، به تنهایی می‌تواند نشان دهنده کارآمدی فوق العاده حدیث در دو حوزه علم و اجتماع باشد، امری که باعث گسترش و رونق چشمگیر این علم نیز شد. گفته‌های پیامبر و ائمه و اصحاب ایشان به زودی جای ویژه‌ای را در افکار عمومی از آن خود کرد. شیفتگانی از هر سو در پی این زلال معرفت برآمدند. بازگویی آموزه‌های پیامبر و اصحاب، زمینه‌ای مناسب برای تولید اندیشه‌های جدید بود ، حلقه‌های تدریس حدیث، مراکز علمی جدیدی را پدید آورد که پیش از اسلام سابقه نداشت.

Scroll to Top