اگرچه صدوق را نقلگرایی بیبهره از روشهای کلامی دانستهاند، بررسی معانی الاخبار جلوهگر سبک و رویکرد کلامی وی و اندیشههای بدیعش در حوزۀ مباحث اعتقادی- سیاسی، فرهنگی- اجتماعی در پهنۀ جغرافیای تفکرات و کشاکش آراء فرق کلامی و وقایع زمان است که در این راستا نگاهی توصیفی ،تحلیلی نشان میدهد: الف) آراء اعتقادی جنجالی فرق کلامی در کنار سیاست تساهلگری حکومت آلبویه و روحیۀ اعتدالگرایی صدوق بیمناسبت به سبک نوشتار وی در تبیین رویکرد کلامیاش نیست. ب) تعداد کثیری از روایات معانی الاخبار بر پایۀ اجتهاد کلامی صدوق است؛ بدین معنا که توجه صدوق به متن و قراین مرتبط به کلام و ساختاردهی به آنان با گزینش روایات و ابواب مکمل در راستای اجتهاد کلامی وی و ممانعت از فهم ناصحیح و رفع شبهات است. ج) شاید بتوان چالش محدث یا متکلم بودن صدوق را ناشی از بیتوجهی یا کمتوجهی به فراست در سبک نوشتار و عملکرد به دور از چالش وی دانست. د) معانی الاخبار کوششی هوشمندانه، مستدل با اتقان کلام در دفاع نرم علمی در تقابل با عقلگرایان و آراء مخالفان و درنهایت، مؤثر در مرگ فرقۀ کلامی معتزله بوده است. نظر به صبغه روایی اغلب آثار به جامانده از صدوق و اهتمام و التزام وی به نقل از قرآن و روایات و همچنین فتح باب و نقل روایاتی که جدل در امور دین را حرام و عاقبت متکلمان را هلاکت میداند، موجب گردید تا وی را محدث صرف و نقل گرایی بیبهره از روشهای کلامی می پندارند، اما تکرار روایات کتاب توحید در معانی الاخبار و ارجاع مخاطب به کتاب توحید برای دریافت کامل روایات و اضافات و استدلالات عقلی ذهن را به این پرسش معطوف مینماید،علت تغییر سبک نوشتار صدوق و انتخاب و گزینش روایات اعتقادی معانی الاخبار نسبت به توحید چیست ؟ آیا میتوان چالش محدث یا متکلم بودن صدوق را مبتنی بر بیتوجهی یا کم توجهی اهل علم به سبک نوشتاری صدوق دانست؟ آیا شرایط اعتقادی سیاسی، فرهنگی اجتماعی، روحیه تساهل گری آل بویه و تضارب آرا و فرق کلامی با این سبک از نوشتار مرتبط است؟ آیا میتوان کتاب معانی الاخبار را اجتهاد کلامی صدوق دانست ؟ اگر صدوق علاوه بر محدث بودن متکلم است، رویکرد کلامی وی در معانی الاخبار کدام است ؟ چرا برغم اینکه برخی صدوق را صرفاً محدثی نص گرا معرفی میکنند، وی موجبات مرگ فرقه کلامی معتزله را رقم میزند؟
مطالعه حکومت آل بویه و پهنه قلمرو آنان بر بخش بزرگی از ایران عراق و جزیره که تا مرزهای شمالی شام گسترش مییافت . همچنین بررسی زمینههای دینی ،سیاسی و اجتماعی سده چهارم در منطقهای مانند جبال با ترکیبی از یهودی ،مسیحی، مجوس ،خارجی، معتزله ،شیعی، کرامی ،حنفی، شافعی ،جهمی و قدریه در خراسان، ظاهریه در فارس، فرق کلامی متعدد با اختلاف دیدگاه تحت عناوین معتزله، اشاعره، اهل حدیث ،زیدیه و… که بعضاً دلایل خاص سیاسی و اجتماعی در اسباب پیدایش، تضعیف یا تقویت و رشد آنان موثر بوده است، موجب گردید شیخ صدوق از جغرافیای مذاهب اسلامی بهره جوید. معتزله در تمسک به عقل و تبیین مسائل کلامی راه افراط در پیش گرفته ،عقل را مقدم و در مواردی اساساً جز عقل راه دیگری برای تبیین مسائل کلامی به رسمیت نمیشناسند. اشاعره در قرن چهارم نه تنها در بصره و بغداد ، بلکه تعلیمات ایشان در ری، مشرق آسیای میانه، خراسان و ماورا لنهر نیز برپا بود. در آغاز راه ، استفاده از عقل در فهم و تایید شرع را ضرورت دانسته و استفاده از عقل را مقید به نثر میدانستند. اهل حدیث به رغم معتزله و اشاعه نه تنها عقل را به عنوان یک منبع مستقل برای استنباط عقاید قبول نداشتند بلکه مخالف هرگونه بحث عقلی پیرامون احادیث اعتقادی بودند. این گروه هم منکر کلام عقلی بودند که در آن عقل منبع مستقل عقاید است و هم مخالف کلام نقلی بودند که در آن عقل لوازم عقلی نقل را استنباط میکند. حکومت شیعی آل بویه و روحیه شاخص تساهل و تسامح مذهبی ایشان نسبت به مذاهب و فرق گوناگون از طرفی توسعه علمی کلام و فراگیر شدن مناظرات در خصوص مباحث اعتقادی در همه بلاد شرق و غرب جهان اسلام را به همراه داشت . از طرفی دیگر علاقه مردم به مناظرات و ورود ایشان در این فقره چنان بود که بنابر شواهدی در خوزستان دو باربر در حال حمل بارهای گران بر دوش یا سر خود درباره مسائلی از علم کلام با یکدیگر گفتگو و بحث مینمودند. یا در شیراز هر روز بعد از نماز صبح تا ظهر و بعد از نماز ظهر تا مغرب علما برای مردم سخن میگفتند و تعدادی از کسبه بازار جزو علما قرار داشتند. وجود فرق متعدد کلامی و در نتیجه آن تشدد آرا و بعضاً متضاد و متناقض در موضوعاتی چون صفات و عینیت ذات اقدس الهی، رویت خداوند ،جسمیت قائل شدن برای ذات اقدس الهی، توبه ،ایمان و…. مردم را با تردید و ابهامات گسترده در امر دین و مذهب مواجه کرد و دشمنی در میان افراد و طبقات مردم به وجود آمد.کتاب فقه الحدیثی معانی الاخبار که از ابتکارات شیخ صدوق و مشتمل بر احادیث مورد پذیرش وی است ناظر به اجتهاد کلامی وی است . زیرا در فقه الحدیث پیش انگاره صحت روایات وجود دارد ،به این معنا که محدث آن گاه به بیان دلایل و پیامهای روایت میپردازد که پیش انگاره او صحت سندی و متنی روایت باشد. صحت این ادعا روایات آغازین کتاب معانی الاخبار مبنی بر فهم و درک معنای مقصود حدیث است که تسمیه کتاب به این نام نیز بر این اصل مبتنی است. با این مشابهت کتاب من لایحضره الفقیه صدوق که بیش از حدیثی بودن، مشتمل بر فتاوای ایشان است، یعنی صدوق به جای اینکه از زبان خویش به صدور فتوا بپردازد با نقل روایات، فتوای خویش را بیان نموده است. بنابراین همان گونه که من لایحضره الفقیه ،اجتهاد صدوق در پی حل مسائل فقهی است، کتاب معانی الاخبار نیز اجتهاد وی در پی حل مسائل اعتقادی و شفاف سازی معانی و آموزههای دین است. سبک صدوق بر این اساس بنا شده که آگاهی از معانی الفاظ به کار رفته در متون دینی و روایات برای رسیدن به مفهوم اولیه امری مسلم و پی بردن به مقصود اصلی و مراد جدی متکلم منوط به دستیابی قرینههای مقامی و لفظی سخن است. راه حل صدوق در پیمودن راه درست و آگاهی بخشی به دور ازمنازعات فرسایشی پی جویی از قرائن است. از آنجا که قرائن دلیلی برای فهم مطلبی یا کشف مجهولی یا رسیدن به مقصدی است، صدوق در تسهیل فهم روایات به دنبال قرائنی است که با کلام ارتباط معنایی یا لفظی داشته و در فهم مفاد متکلم موثر باشد. سبک رویکرد کلامی صدوق در معانی الاخبار نتیجه تساهل و تسامح مذهبی آل بویه ،اشراف صدوق به زمینههای دینی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و آگاهی از نظریات فرق کلامی و خنثی نمودن شبهات اعتقادی است. صدوق در تبیین روایات با دو شیو بیانی و تبیینی قلمرو عقل و نقل را مشخص، با تقدم نقل و احتساب جایگاه عقل، سبک اعتدالی جامع بین عقل و نقل را به خود اختصاص میدهد. چالش محدث یا متکلم بودن صدوق حاکی از ناآگاهی نسبت به سبک نوشتاری وی است. بدین معنا که صدوق بدون همهمه به واسطه سبک نوشتاری خاص خود و با در نظر گرفتن لایههای تو در توی معانی روایات در جستجوی قرائن است تا بنابر تحدیدات عقلی و نقلی و گزینش روایات متمم معنایی و ابواب مکمل و ساختار دهی به آن در تقابل با عقلگرایان، مخاطب را در فهم قواعد و اصول خفی و جلی روایات یاری رساند. او هوشمندانه در پی آن بوده تا با دفاع نرم علمی ،راه مخالفان را سد و شکست رقبا را رقم بزند. بدیهی است صدوق در پهنه های فقهی ، حدیث و کلام متاثر از برخی مشایخ و یا نحله ها شده است اما این اثرپذیری ضابطه مند بوده و دیدی نقادانه به این نظرات داشته است. هم چنین او در اخذ روایات از مشایخ عامه از پذیرش هر روایتی اجتناب نموده و با اهدافی هم چون اثبات حقانیت شیعه، اقرار آن ها در فضایل اهل بیت (ع)، وحدت بین شیعه و سنی به نقل روایات آن ها پرداخته است. صدوق عنصری منفعل در ساحت تعامل نبوده بلکه دید نقادانه خود را نیز در این بین انعکاس داده است. شناخت کافی صدوق بر فقه عامه سبب شده است تا فتاوای صدوق از اثرپذیری از مشایخ عامه مصون بماند. در مباحث غیرفقهی نیز نقل روایات عامه یا در تأیید روایات و عقاید شیعه بوده یا در موضوعات کم اهمیت بوده است. دیگر محدثان خردگرای شیعه نیز در تاسی از صدوق، اشکالات احتمالی موجود در احادیث را با سنجه عقل تشخیص داده و درصدد علاج آن و هماهنگسازی آن با منظومه ی معارف اهل بیت (علیهم السلام) برآمده اند. صدوق به اقران و اخلاف خود آموخت در بیان و تبیین گزارهها و معارف دینی امامیه همواره در نظر داشته باشند که این نظریهها به مخالفت با عقل و آموزه های آن نینجامد.





