چه بسا اندیشمندان مبرز و مسلط به حوزه های مختلف علمی که به دلایل مختلف به هنگام مواجهه با اندیشه های انحرافی مصلحت اندیشی کرده و در بیان صریح و قاطع دیدگاههای خود مسامحه می کنند.
شیخ صدوق عالم وارسته ای بود که برغم تعامل با اندیشه ورزان از فرق مختلف، لحظه ای مماشات در برابر عقاید انحرافی را بر نتافت و به همین دلیل با جرات می توان گفت که او عالمی متهجد و روشنگر و از پیشگامان و پرچمداران مبارزه با مکاتب انحرافی بوده است.
شیخ صدوق با نبوغی ممتاز، همتی بلند و استعدادی کم نظیر، به سرعت مدارج علمی را پیمود و در جهان اسلام چنان جلوه چشم گیری پیدا کرد که ارباب فضل و دانش، همگی شیفته کمالات علمی اش گردیدند. او به زودی پشتیبان محکمی برای دانش دوستان و پناهگاه استواری برای دانشمندان شد.
چون آوازه فضل شیخ صدوق در علوم فقه و حدیث در همه جا پیچیده بود، به هر شهری قدم می گذاشت، تمام فضلا، از شیعه و سنی به محضرش می آمدند و به فضلش اعتراف می کردند، چنان که خطیب بغدادی می گوید: «محمدبن علی بن حسین بن بابویه، به بغداد آمد و در آنجا از پدرش حدیث روایت می کرد. وی از شیوخ شناخته شده شیعه بود.
کسانی که از نزدیک نمی توانستند مشکلات علمی خود را از او بپرسند، به وسیله نامه از وی استفاده می کردند. او به حق، مرجع علمی و فرهنگی جویندگان حقیقت بود.
شیخ صدوق، اسلام شناسی واقع بین بود که بدون پیروی از مکتب های انحرافی رایج زمان، با الگوگیری از شیوه های معمول در محافل علمی آن دوران، کار دیگر بزرگانی مانند استادانش ابن ولید، شیخ کلینی و دیگران را پی گرفت و به ثبت و ضبط احادیث رسیده از معصومان، اهتمام ورزید. وی با این کار، احکام، آداب و معارف اصیل شیعی را برای همیشه ماندگار ساخت.
شیخ با تحمل سفرهای دور و دراز، خود را به هر شهر و دیاری که به صورت کانون تبلیغات مخالفان اهل بیت درآمده بود، می رسانید و در برابر قدرت های شیطانی حاکم بر توده مردم، یک تنه به پا می خاست. او با تشکیل دادن جلسات بحث و گفت و گو با متعصبان باطل گرا، به اثبات حقانیت امامان معصوم: و نشان دادن صراط مستقیم می پرداخت.
ابن بابویه از جهت کلامی بر دو جریان عمده مؤثر بوده است ، یکی در برخورد با برخی از مکاتب امامی ، معروف به اهل غلّو یا اهل تقصیر ( به معنای کوتاهی در حق ائمه) که وی را بر آن داشت تا در ردّ این گروه کتابی با عنوان ‘ ابطال الغلو و التقصیر’ تألیف کند. بخش دیگری که عمده ی اندیشه های کلامی وی را شامل می شد مسأله ی مهدویت است. او در تبیین مسأله ی مهدویت از دیدگاه امامیه به نگارش کتاب “کمال الدین و اتمام النعمه” ، همت گماشت و در آن به ردّ ایرادات معتزله ، زیدیه و دیگر مخالفان پرداخت.
اهمیّت دیگر ابنبابویه در تبیین عقاید شیعی و طرحریزی نظام عقیدتی و کلامی شیعه در پرتو روایات امامان شیعه است. در سفرهای بسیارِ خود عقاید شیعه را برای مردم تبیین میکرد و گاه برای تأکید بر مطلب کتابی مینوشت. بسیاری از کتابهای او در این سفرها خطاب به مردم این شهرها یا در پاسخ به پرسشهای ایشان نوشته شده است.
او در پیریزی مرزهای عقیدتی میان شیعیان امامی با شیعیان زیدی و اسماعیلی، که در آن روزگار بسیار فعال بودند، نقش بسیار مهمی داشت. همچنین در تثبیت مسأله ی اعتقاد به امام غایب و وضعیت شیعیان در عصر غیبت آثاری نوشت که از همه آنها مهمتر کتاب ‘کمال الدین و تمام النعمۀ’ است؛ به همین علت او در رأس دیگر علمای قم مبارزهای بیامان با عقاید انحرافی و غلوآمیز در مورد امامان شیعه را رهبری کرد. این تلاش به تکفیر و شکست مقطعی مُفوّضه، که خود را نمایندگان جریان اصیل مکتب تشیع معرفی میکردند، در آن دوران انجامید.
انتظار می رود در این عصر و زمان نیز عالمان بصیر و حق اندیش پرچمی را که شیخ صدوق برای زدایش زنگارها از آموزه های دینی و مذهبی برافراشته بود با شجاعت و بدون بیم و هراس همچنان دراهتزار نگهدارند.





