
مُحمّدطاهر تُنْکابُنی (۱۲۴۲- ۱۳۲۰ش) فقیه، مدرس فلسفه و از رجال سیاسی ایران در دوره پهلوی. او در معقول و منقول و ریاضیات مشهور شد و در فلسفه، مشائی مسلک بود. در علم هیئت و فقه و اصول و ادبیات هم صاحبنظر و از طب قدیم مطلع بود.
از فیلسوفان بنام مکتب فلسفی تهران و از اولین نمایندگان مجلس تهران و دادستان کل کشور در دوره قاجار بود.
میرزا طاهر فقیه طبرسی فرزند میرزا فرجالله فقیه نصیری استاد جامع علوم عقلی و نقلی و از رجال سیاسی ایران در روستای کردیچال زاده شدهاست
وی در ابتدا در مدرسههای همچون «کاظمیه»، «قنبر علی خان» و «حاج ابوالحسن» اقامت داشت و پس از آن که کار ساختن بنای مدرسه سپهسالار پایان یافت حدود پنجاه سال در آن مدرسه ساکن بود. میرزا طاهر نزد کسانی همچون آقا علی مدرس طهرانی و آقا میرزا عبدالله شاگردی کردهاست. وی یکی از شاگردان برجستهٔ میرزا ابوالحسن جلوه بشمار میرود. میرزا طاهر تبحر و مهارت خاصی در علم ریاضیات و اصول اقلیدسی داشتهاست و چنانکه گفته شدهاست اصول اقلیدس خواجه را تدریس میکردهاست. وی همچنین مهارت خاصی در طب قدیم داشته و حاشیههای ارزشمندی بر کتاب قانون ابن سینا دارد.
وی دارای شاگردان بسیاری است که همگی از افراد مشهور دوران حیات خود بودهاند که از آن جملهاند:محمد علی فروغی، بدیع الزمان فروزانفر، موسی عمید، آقا میرزا عبدالکریم روشن تهرانی، محمود نجمآبادی، محمد تقی مدرس رضوی، و شیخ اسماعیل کلباسی.
تنکابنی در دورههای اول، سوم و چهارم نماینده مجلس شورای ملی شد. در دوره اول که از مهر ۱۲۸۴ تا تیر ۱۲۸۶ به طول انجامید، نماینده طلاب بود. پس از استبداد صغیر و خلع محمدعلی شاه که شورای موقتی به نام مجلس عالی برای قانونگذاری تا زمان بازگشایی مجلس تشکیل شد، میرزا طاهر عضو کمیسیون ۲۸ نفره ای بود که احکامی برای تصویب در مجلس عالی تهیه میکردند. از جمله احکامی که این کمیسیون تهیه کرد، عزل محمد علی شاه و تعیین نایبالسلطنه بود. میرزا طاهر در دوره سوم مجلس به جای یکی از نمایندگان مستعفی تهران در اول تیر ۱۲۹۴ وارد مجلس شد و به جناح اقلیت دموکرات به رهبری سلیمان میرزا پیوست. چند ماه بعد با پیشروی ارتش روسیه بسوی تهران در جریان جنگ جهانی اول و تعطیلی مجلس، همرا با سید حسن مدرس و دیگر مِلّیون از تهران به کرمانشاه مهاجرت کرد که در آنجا نظام السلطنه «حکومت ملی» را تشکیل داد. با شکست این دولت، میرزا طاهر تنکابنی به موصل، کاظمین، کربلا و بغداد مهاجرت کرد. پس از پایان جنگ به ایران بازگشت. در جریان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ میرزا طاهر از جمله کسانی بود که به دستور سید ضیاء الدین طباطبایی دستگیر و زندانی شدند.
میرزا طاهر علاوه بر این در تشکیلات قضایی نیز دارای مقام و منصب بود. او از قضات عالیرتبه دادگستری بود و از جانب وزیر وقت دادگستری، علی اکبر داور، به ریاست محکمههای بدایت و استیناف را به عهده داشت. میرزا طاهر تا تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۰۹ مستشاری دیوان عالی را نیز بر عهده داشت.
پیش از کودتای سوم اسفند انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی برگزار شده و میرزا طاهر تنکابنی با رأی بالایی به نمایندگی تهران انتخاب شده بود. مجلس پس از سقوط کابینه سیدضیاء و اخراج او از ایران در تابستان ۱۳۰۰ تشکیل شد اما هنگام طرح اعتبارنامه میرزا طاهر، به خواست شاهزاده هاشم میرزا افسر مجلس تصویب کرد که کمیسیون شش نفره ای از میان نمایندگان مجلس به قید قرعه انتخاب شود تا دربارهٔ بیانیه ای تحقیق کند که کمیته دموکرات دربارهٔ تصویب قرارداد ۱۹۱۹ صادر کرده بود. به باور هاشم میرزا آن بیانیه «مضر و منافی با مصالح مملکتی و مخالف عقیده و جمعیت دموکرات» بود. اعضای این کمیسیونی که انتخاب شدند، عبارت بودند از: عدل السلطنه، سلیمان میرزا، بیانالملک، غضنفرخان، میرزاعلی کازرونی و حاج آقا مجتهد شیرازی میرزا طاهر در کمیسیون حاضر شد و توضیح داد که بیانیه را او امضاء نکرده، عقیده ای به قرارداد نداشته و اصلاً منتخب جمعیت کمیته دموکرات نبودهاست. هاشم میرزا نیز از این پاسخ قانع شد و اعتبارنامه میرزا طاهر تنکابنی در ۲۹ امرداد ۱۳۰۰ به تصویب رسید
به گفته قزوینی، تنکابنی کتابخانه نفیسی از نسخ خطی و چاپی داشته است. وی بخشی از کتابخانه خود را، هنگامی که در بیمارستان بستری بود، به مجلس شورای ملی فروخت و پس از فوت او باقیمانده کتابها به همان جا منتقل شد.
با وجود اینکه وی با حکومت پهلوی همکاری میکرد، اما نسبت به ظلمهای آن حساس بود. وی در ۱۳۱۰ش به اقدام رضاشاه در غصب املاک مردم اعتراض کرد که به برکناری وی از مشاغل دولتی، ممنوعیت از تدریس در مدرسه سپهسالار، حبس در زندان قصر و تبعید به کاشان و فارس منجر شد ولی او با وساطت فروغی به تهران آمد و دو باره به تدریس مشغول شد.
در احوالات وی آمده است خط خوشی داشت و اشعار فارسی و عربی بسیاری از بر داشته است؛ اهل ذکر و تهجد و ریاضت بوده، و مناعت طبعش مَثَل بوده است. تنکابنی در اواخر عمر به علت کهولت و ضعف مزاج منزوی شد و در ۱۳۱۸ش بیمار گردید و در ۱۳۲۰ش درگذشت. بنا به وصیتش، او را در کنار مقبره استادش ابوالحسن جلوه در قبرستان ابن بابویه شهر ری دفن کردند.
